غریب آشنا
باز هم تنهایی و گوشه نشینی برمن تنها رواست باز هم قلبی شکسته درد دل بر من رواست باز اندوه دلو درد فراوان با من است باز هم تنها پریدن گم شدن بر من رواست گم شدن در اوج غم بر قله دلواپسی مرگ در تنهایی و مردن زغم بر من رواست قلب من کوهی ز آتش چشم من دریای خون اشک چشمو خون دل تا زنده ام بر من رواست مرهمی خواهد دلم از دست تو ای عشق من گر نباشد مرهمی مرگ دلم بر من رواست تا بیایی از من تنها نباشد اثری یک دل تنها و یک مزار سرد بر من رواست
صفحه تنهایی من شیشه ای نازک نیست، که زهر لرزش اشکی ترکی بردارد صفحه خاطر تنهایی من قطعه سنگی شده از درد هزاران اندوه،در هراس از رفتن...
![]()
با تو همه رنگها مرا نوازش میکند با گرمی دستان تو گلها میخندند شراب بوسه ات مستم میکند و چشمانت آتش غم به دلم میزند من از روزگار تو را گلچین کردم میخواهم آغوشت مکانی برای زیستن و مردن من باشد قسم به حرمت چشمانت که جایگاه تو قلب من است پرنده بی طاقت دلم چه بیتاب است من در سکوت تلخ خویش تو را فریاد میکنم تو را میخوانم و تو را میخواهم تولد من اولین نگاه تو بود و لبخند تو اولین دم زندگیم در بستر سکوت شب تویی در رویاهایم تویی همیشه سبز و روان با تو آسمان دلم آبی ست عشق تو دریایست جام امید زندگی با تو مرا زنده میکند با تو شوق پرواز دارم در دیاری دور دیاری که در آن همیشه بهار است با تو خواهم ماند اگر تو بخواهی و برایت خواهم مردچون خود میخواهم
دلم برای کسی تنگ است که میدانم می آید ..... می ماند .... و به تنهائیم پایان میدهد دلم برای کسی تنگ است که میدانم دوستم دارد و تمام لحظه هایش از من پر است دلم برای کسی تنگ است که تنها و بی پناه در این دنیا جا مانده وشاید حضور من کمی آرامش کند شاید حضور من مرهمی بر زخمش باشد شاید بتوانم شانه ای برای اشکهایش باشم شاید عشق من به او جان دوباره دهد برای یک لبخندش جانم را فدایش خواهم کرد دلم برای کسی تنگ است گه زندگی من است میدانم میایی دوستت دارم
در سکوت تاریکی شب زیر آسمان بی ستاره نگاهم خیره به نقطه ای دور حتی دور تر از دور به دنبال تو میگردم که وجود گم شده خود منی در سکوت تاریکی شب زیر آسمان بی ستاره دستانم سرد و منتظر انتظار دستانت را میکشد صدایم خسته و بغض آلود انتظار صدایت را میکشد و چشمان منتظر و گریانم انتظار نگاهت را میکشد در سکوت تاریکی شب زیر آسمان بی ستاره از ته دل تو را میخوانم در انتظارت میمانم و جای قدمهایت را گلباران میکنم در انتظارت میمانم و مسیر آمدنت را با اشک چشم میشویم در سکوت تاریکی شب زیر آسمان بی ستاره تا جان در بدن دارم انتظارت را میکشم و با هرنفس تو را نجوا میکنم همراه من باش پناه من باش تا در آغوشت آرام بگیرم دوستت دارم
|
About![]()
کاش چون پرنده ای در فلات دلت اوج میگرفتم تا قله عشق تو را فتح کنم Archivesمرداد 1391تير 1391 AuthorsسیامکLinks
ردیاب ماشین
LinkDump
حمل و ترخیص خرده بار از چین |